@_kb537: Yanlış insanlar üçün Qızıldan dəyərli vaxdımızı itirdik

🦅
🦅
Open In TikTok:
Region: AZ
Friday 23 August 2024 07:07:08 GMT
290
35
2
2

Music

Download

Comments

404beyler
🇦🇿 :
😘🖤
2024-08-23 08:18:02
0
To see more videos from user @_kb537, please go to the Tikwm homepage.

Other Videos

عدالت در اوج: گفت‌وگوی حضرت عمر با پسرش درباره شتران روزی، خلیفه دوم، عمر بن خطاب، در حال قدم زدن در کوچه‌های مدینه بود که چشمانش به گله‌ای از شتران فربه و زیبا افتاد. این شتران، برخلاف دیگر شترانی که از سختی صحرا لاغر و کم‌رمق بودند، قوی و سرحال به نظر می‌رسیدند. حضرت عمر با تعجب پرسید: این شتران از کیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! اینها از آنِ پسرت، عبدالله بن عمر است. حضرت عمر، که همواره نگهبان عدل و انصاف بود، بی‌درنگ پسرش را فراخواند و با نگاهی که سراسر دغدغه عدالت در آن موج می‌زد، از او پرسید: ای عبدالله! این شتران از کجا آمده‌اند؟ عبدالله، که خود از پرهیزگاران و زاهدان بود، پاسخ داد: ای پدر! من آنها را با مال خود خریدم و در بیابان فرستادم تا بچرند و فربه شوند. سپس می‌فروشم و سودی از آنها می‌برم. حضرت عمر، که هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد سایه‌ای از بی‌عدالتی بر خلافتش بیفتد، با چشمانی نافذ به پسرش نگریست و فرمود: آری، اما مردم وقتی می‌بینند این شتران از آنِ پسر خلیفه است، می‌گویند: بگذارید شتران پسر امیرالمؤمنین بیشتر بچرند! بگذارید از آبشخورهای بهتر بنوشند! بگذارید در بهترین چراگاه‌ها باشند! و بدین‌گونه، شترانت از مال مسلمانان فربه می‌شوند! سپس با قاطعیت ادامه داد: ای عبدالله! برو و تمام این شتران را بفروش و اصل سرمایه‌ات را بردار، اما سودش را به بیت‌المال بازگردان! عبدالله، که پرورش‌یافته دامان چنان پدری بود، بی‌هیچ اعتراضی اطاعت کرد و تمام سود را به بیت‌المال سپرد. این بود عمر فاروق، مردی که حتی در برابر عزیزترین کسانش، حقیقت و عدالت را بر هر چیز مقدم می‌داشت. در حکومت او، حتی پسرش نیز حقی بیشتر از دیگران نداشت و این همان عدالتی بود که تاریخ، نامش را جاودانه ساخت. #امیرالمومنین_فاروق_اعظم_عمربن_خطاب  @malek510 @malek510
عدالت در اوج: گفت‌وگوی حضرت عمر با پسرش درباره شتران روزی، خلیفه دوم، عمر بن خطاب، در حال قدم زدن در کوچه‌های مدینه بود که چشمانش به گله‌ای از شتران فربه و زیبا افتاد. این شتران، برخلاف دیگر شترانی که از سختی صحرا لاغر و کم‌رمق بودند، قوی و سرحال به نظر می‌رسیدند. حضرت عمر با تعجب پرسید: این شتران از کیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! اینها از آنِ پسرت، عبدالله بن عمر است. حضرت عمر، که همواره نگهبان عدل و انصاف بود، بی‌درنگ پسرش را فراخواند و با نگاهی که سراسر دغدغه عدالت در آن موج می‌زد، از او پرسید: ای عبدالله! این شتران از کجا آمده‌اند؟ عبدالله، که خود از پرهیزگاران و زاهدان بود، پاسخ داد: ای پدر! من آنها را با مال خود خریدم و در بیابان فرستادم تا بچرند و فربه شوند. سپس می‌فروشم و سودی از آنها می‌برم. حضرت عمر، که هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد سایه‌ای از بی‌عدالتی بر خلافتش بیفتد، با چشمانی نافذ به پسرش نگریست و فرمود: آری، اما مردم وقتی می‌بینند این شتران از آنِ پسر خلیفه است، می‌گویند: بگذارید شتران پسر امیرالمؤمنین بیشتر بچرند! بگذارید از آبشخورهای بهتر بنوشند! بگذارید در بهترین چراگاه‌ها باشند! و بدین‌گونه، شترانت از مال مسلمانان فربه می‌شوند! سپس با قاطعیت ادامه داد: ای عبدالله! برو و تمام این شتران را بفروش و اصل سرمایه‌ات را بردار، اما سودش را به بیت‌المال بازگردان! عبدالله، که پرورش‌یافته دامان چنان پدری بود، بی‌هیچ اعتراضی اطاعت کرد و تمام سود را به بیت‌المال سپرد. این بود عمر فاروق، مردی که حتی در برابر عزیزترین کسانش، حقیقت و عدالت را بر هر چیز مقدم می‌داشت. در حکومت او، حتی پسرش نیز حقی بیشتر از دیگران نداشت و این همان عدالتی بود که تاریخ، نامش را جاودانه ساخت. #امیرالمومنین_فاروق_اعظم_عمربن_خطاب @malek510 @malek510

About