@noithatkimhoang: Trần trắng nano cao cấp @Trần Chơn 01 ##noithatnhuakimhoang #xuhuong #trannhua #trantuongnhua #phongkhachhiendai

Nội Thất Nhựa Kim Hoàng
Nội Thất Nhựa Kim Hoàng
Open In TikTok:
Region: VN
Saturday 27 September 2025 10:04:40 GMT
6188
100
4
17

Music

Download

Comments

nguyenthanhntt
Quê tui 69 :
Bao nhiêu mét z e
2025-09-29 03:11:26
0
kimhoang1122
Quỳnh Quỳnh☺️ :
❤️❤️❤
2025-09-27 14:17:11
1
nguyn.inh.vinh
Nguyễn Đinh Vinh :
😂😂😂
2025-09-27 12:02:10
0
To see more videos from user @noithatkimhoang, please go to the Tikwm homepage.

Other Videos

‎آن‌ها آن نوع آدم‌های خیلی مذهبی و خشک نبودند.مثل بیشتر مردم این روزها، مسلمان به دنیا آمده بودند. جُک می‌گفتند، عاشقانه شوخی می‌کردند. می‌گفتند «دوستت دارم برای رضای الله» انگار همه چیز  درست بود. در رمضان روزه می‌گرفتند و تا شب برای هم پیامک می‌زدند. آن را «عشق حلال» می‌نامیدند، چون کار «جدی» نکرده  بودند. فقط پیامک‌های مداوم، یادداشت‌های صوتی، و برنامه‌ریزی برای آینده‌شان، بدون اینکه هرگز الله را در این  مسیر وارد کنند. او آدمی مهربان و شیرین بود، نه سمی یا آزاردهنده. همیشه به او یادآوری می‌کرد که زیباست. همیشه باعث خنده‌اش می‌شد. و می‌گفت فقط با او ازدواج خواهد کرد. و او باورش کرده بود. تا اینکه یک روز چیزی در او تغییر کرد. نه دعوا بود، نه جنجال. فقط فاصله‌ای آرام و بی‌صدا. او دیر جواب می‌داد. پیام‌هایش را خوانده اما جواب نمی‌داد. او فکر می‌کرد شاید علاقه‌اش را از دست داده. اما حقیقت؟ او کم‌کم داشت الله را پیدا می‌کرد. با یک ویدیوی اتفاقی درباره نماز شروع شد. بعد یک پادکست. بعد یک گریهٔ عمیق در سجدهٔ شبانه. او شروع به نماز خواندن کرد. شروع به یادگیری کرد. شروع به فهمیدن کرد که چیزی که داشتند هرگز پاک نبوده است. چون عشقی که در گناه و نافرمانی زاده شود، همیشه سایه‌ای با خود دارد. و او کاری کرد که او هیچ‌وقت انتظارش را نداشت. او رابطه را تمام کرد. با یک پیام کوتاه و سنگین: «دوستت دارم. اما الله را بیشتر دوست دارم. و نمی‌توانم طوری تو را دوست داشته باشم که مرا از او دور کند.» او بلافاصله گریه نکرد عصبانی بود، گیج شده بود، دل‌شکسته بود. «چرا حالا؟ چرا وقتی همه چیز واقعی به نظر می‌رسید ترک کردی؟» اما حقیقت این بود... او ترک نکرد چون دیگر دوستش نداشت. او رفت چون بالاخره فهمید عشق واقعی چیست. و این عشق او را به بهشت نمی‌برد. او روزها گریه کرد. هنوز گاهی پروفایل او را چک می‌کند. هنوز دلتنگش است. اما نمی‌تواند انکار کند او حالا متفاوت درخشان است. درباره قرآن پست می‌گذارد. نگاهش را پایین آورده. و تلخ‌ترین قسمت؟ او همان فردی شد که همیشه می‌خواست، فقط نه برای او. این پایان خوشی نبود. اما یک بیداری بود. چون گاهی کسی که به خاطر الله تو را ترک می‌کند،  در واقع تو را از عشقی نجات می‌دهد که ممکن بود کاملاً تو را بشکند. و شاید حالا... نوبت اوست که به سوی الله بازگردد. و بالاخره، او منتظر است تا با پدرش صحبت کند و امیدوار است با دعا و تلاش‌هایش، آن را حلال کند 🤲🏻🌷🤍 #islamic_video #🥹
‎آن‌ها آن نوع آدم‌های خیلی مذهبی و خشک نبودند.مثل بیشتر مردم این روزها، مسلمان به دنیا آمده بودند. جُک می‌گفتند، عاشقانه شوخی می‌کردند. می‌گفتند «دوستت دارم برای رضای الله» انگار همه چیز درست بود. در رمضان روزه می‌گرفتند و تا شب برای هم پیامک می‌زدند. آن را «عشق حلال» می‌نامیدند، چون کار «جدی» نکرده بودند. فقط پیامک‌های مداوم، یادداشت‌های صوتی، و برنامه‌ریزی برای آینده‌شان، بدون اینکه هرگز الله را در این مسیر وارد کنند. او آدمی مهربان و شیرین بود، نه سمی یا آزاردهنده. همیشه به او یادآوری می‌کرد که زیباست. همیشه باعث خنده‌اش می‌شد. و می‌گفت فقط با او ازدواج خواهد کرد. و او باورش کرده بود. تا اینکه یک روز چیزی در او تغییر کرد. نه دعوا بود، نه جنجال. فقط فاصله‌ای آرام و بی‌صدا. او دیر جواب می‌داد. پیام‌هایش را خوانده اما جواب نمی‌داد. او فکر می‌کرد شاید علاقه‌اش را از دست داده. اما حقیقت؟ او کم‌کم داشت الله را پیدا می‌کرد. با یک ویدیوی اتفاقی درباره نماز شروع شد. بعد یک پادکست. بعد یک گریهٔ عمیق در سجدهٔ شبانه. او شروع به نماز خواندن کرد. شروع به یادگیری کرد. شروع به فهمیدن کرد که چیزی که داشتند هرگز پاک نبوده است. چون عشقی که در گناه و نافرمانی زاده شود، همیشه سایه‌ای با خود دارد. و او کاری کرد که او هیچ‌وقت انتظارش را نداشت. او رابطه را تمام کرد. با یک پیام کوتاه و سنگین: «دوستت دارم. اما الله را بیشتر دوست دارم. و نمی‌توانم طوری تو را دوست داشته باشم که مرا از او دور کند.» او بلافاصله گریه نکرد عصبانی بود، گیج شده بود، دل‌شکسته بود. «چرا حالا؟ چرا وقتی همه چیز واقعی به نظر می‌رسید ترک کردی؟» اما حقیقت این بود... او ترک نکرد چون دیگر دوستش نداشت. او رفت چون بالاخره فهمید عشق واقعی چیست. و این عشق او را به بهشت نمی‌برد. او روزها گریه کرد. هنوز گاهی پروفایل او را چک می‌کند. هنوز دلتنگش است. اما نمی‌تواند انکار کند او حالا متفاوت درخشان است. درباره قرآن پست می‌گذارد. نگاهش را پایین آورده. و تلخ‌ترین قسمت؟ او همان فردی شد که همیشه می‌خواست، فقط نه برای او. این پایان خوشی نبود. اما یک بیداری بود. چون گاهی کسی که به خاطر الله تو را ترک می‌کند، در واقع تو را از عشقی نجات می‌دهد که ممکن بود کاملاً تو را بشکند. و شاید حالا... نوبت اوست که به سوی الله بازگردد. و بالاخره، او منتظر است تا با پدرش صحبت کند و امیدوار است با دعا و تلاش‌هایش، آن را حلال کند 🤲🏻🌷🤍 #islamic_video #🥹

About